*تسنیم*

*تسنیم*

منوي اصلي

آرشيو مطالب

ساعت

امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 63
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1

***

دريافت كد بازی آنلاين تصادفی

*** ***
*** ***

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

خدمات وبلاگ نویسان جوان

***

FreeCod Fall Hafez

***
چت روم
***

کد متحرک کردن عنوان وب

**** *** ***

××ایران شیعه خانه ی ماست××

در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط ایران قوای انگلیس و روس حملات و هجوم ها به ملت شیعه اوج

گرفته بود،مرحوم آیت الله العظمی نائینی خیلی پریشان شده بودند و نگران از این که این وضع به کجا خواهد انجامید؟

نکند که این کشور که محب و دوستدار امام زمان (علیه السلام) است از بین برود و سقوط کند.

در همین زمان ها شبی به امام عصر متوسل شد و در حال توسلو و گریه و ناراحتی به خواب می روند و در خواب

می بینند :

دیواری به شکل نقشه ی ایران و این دیوار ترک برداشته و خم شده و در حالا افتادن است ؛

در زیر این دیوار یک عده زن و بچه نشسته اند ودیوار دارد روی سر اینها خراب میشود.

مرحوم نائینی وقتی این صحنه را می بیند ، به قدری نگران می شود که فریاد می زند و می گوید:

خدایا این وضع به کجا خواهد انجامید؟

در این حال می بیند که حضرت ولی عصر تشریف آوردند و انگشت مبارکشان را به طرف دیواری که خم شده بود و در

حال افتادن بود گرفتند و آن را بلند کردند و دومرتبه سرجایش قرار دادند.

بعد فرمودند:

این جا شیعه خانه ی ماست.میشکند ، خم می شود؛ خطر هست ، ولی نمی گذاریم سقوط کند ما نگهش

می داریم...


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: عفیفه قنبری تاريخ: پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:داستان های آموزنده, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

یک نفر نیست بپرسد از من که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی؟ صبح تا نیمه شب منتظری همه جا می نگری گاه با ماه سخن می گویی گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی ! راستی گمشده ات کیست؟کجاست؟ صدفی در دریا است؟ نوری از روزنه فرداهاست یا خدایی است که از روز ازل پنهان است؟

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to tasniiim.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com